هلا هلا ، تا این لحظه: 14 سال و 13 روز سن داره

دختر نازم هلا

خاطرات مختلف

سلام گلی من به حدی خانم شدی که شعر (عروسک قشنگ من ) رو با هم و با کمی کمک من می خونی دائما در فکر رفتنم به مدرسه ای تازه یادم افتاده که بچه بودی به دوچرخه ات می گفتی جی جی چند روز از من پر سیدی مامان آبجی و داداش من کجان ؟ وقتی از حمام می یای برای اینکه بگذاری موهاتو خشک کنم مجبورم یه عروسک با روژ و ... بهت بدم اونو آرایش کنی تا حواست پرت بشه با بابایی می ری پارک و سوار چرخ و فلک می شی حسابی انرژی تخلیه می کنی و می یای خونه هر روز تو روزهای ماه رمضان با بابایی می ری نان می خری و می گی می ریم تو تونل  
11 مرداد 1391

بدون عنوان

سلام خانوم خانوما که دیگه واقعا بزرگ شدی یه حرفهایی می زنی که واقعا همه تعجب می کنن دیروز رفته بودیم خونه خاله ، خاله اینات وسایل جدید خریده بودند بدون اینکه هنوز کسی چیزی بگه گفتی : بهرخ مبارکتون باشه و همچین قسمتها و دکمه هایش را بررسی می کردی عزیزم دوستت دارم گل بادومم
4 مرداد 1391

بدون عنوان

گلی گلی سلام دیشب تا ساعت 9 با بابا پدر بیرون بودی و حسابی بازیگوشی و برای من لاک خریده بودی و اومدید من امروز امتجان دارم آخرین امتحانم و از فردا مرخصیمم داره شروع می شه 15 روز با فراغ باز در کنار هم هستیم البته به امید خدا دیروز بهت یه ستاره زرد اسباب بازی دادم (یا به قول خودت استار  ) خودت با خودت داشتی می گفتی : خدای مهربون ممرسی که به من استار دادی   البته اینها همه از برنامه کودک لارا و ستاره اش نشات گرفته بود که دیشب دیده بودی و حسابی تحت تاثیر قرار گرفته بودی  
14 تير 1391

بدون عنوان

گلم سلام چند شب پیش موقع خواب به بابایی می گفتی بابایی من دستمو کجا بگذارم دستمو چه کار کنم نمی دونستی دستت را چه کار کنی   ...
13 تير 1391

شعرئ خودنتو قربون بشم مامان

مامانی شعر می خونی چقدر هم قشنگ مامان مامان مامان مامان بیا جیش دایم فوری خیلی کارم شلبارم و در بیار تا جیش نکرده شلبارم جرف(زراغه ) چقدر نازه پاهاش چگد درررررررررررازه   آهای آهای آقا موش نیفتی تو دستشویی مسواک : مسگاب brushing trouth عاشق مسواک زدن به هم دیگه قرص می دهیم قطره را به بهانه قطره ترش و توپ توی قطره می خوری (حباب هایش ) سشوار موهایت همراه با آرایش کردن عروسکته عاشق خاله بازی و تاب تاب بازی مزه ترش را از شیرین بیشتر دوست داری من عاشق اینم که با دو تا دستت موهایت را از جلوی صورتت کنار می زنی کامل صحبت می کنی عزیزم باز برایت می نویسم الان کار دارم بای بای دوستت دارم فرشته زندگی من ...
7 تير 1391

می نویسم از ...

سلام عزیزم مامانی خیلی یزرگ و خانم شدی خدا را شکر کمی هم وزن گرفتی خدا را شکر شیرین کارهایت اینقدر زیاد شده که نمی تونم بنویسم فقط می گم فرشته منی راستی کتا (مامان بیا جیش دارم ) رو خودت بلدی و باهمکاری من می خونی عزیزم دیروز با بابایی وقتی من رفته بودم امتحان سیرابی خورده بودی خیلی دوست داری فرشته من خیلی دوستت دارم چنند شب که داری ساعت 11 می خوابی هم خودت راحتی هم ما
4 تير 1391

اراده قوی هلا جونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

گل دخترم سلام به اراده قوی تو افتخار می کنم و خیلی خوشحالم که تونستی یکی از سخت ترین مراحل کودکیت (کنترل ) خودت در برابر دستشویی رفتن را در مدت 2 هفته به خوبی پشت سر بگذاری و الان کاملا بدون مشکل خودت داد می زنی:   مامان جیش دایم و می دوی به طرف دستشویی  خیلی لحظه زیبایی و من خیلی می ترسیدم که نتوانم خوب کمکت کنم ولی خوشبختانه تونستیم دختر منی دیگه باهوشی عشقم ...
30 خرداد 1391

چــــــــــــــــــــــــــی شده ؟

سلام خانم خانما دختر گلم امیدوارم همیشه سرحال باشی   زن عمو : زمنو مامان جان بابایی موهاشو کوتاه کرده بود و وقتی از در اومد شما با تعجب گفتی ؟ چی شده اینقدر این کلمه رو زیبا می گی که من فقط من در جوابت می خندم مامانی از لحاظ صحبت کردن خیلی قوی شدی و کاملا فارسی رو صحبت می کنی و انگلیسی هم در حدی که من راضی هستم البته تا شماره 10 رو انگلیسی با همراههی من می شماری امیدوارمدر کنار هم و سه نفری  هفته خوبی داشته باشیم  
27 خرداد 1391