رفتیم دریا (دیا)
مامان جان 3 روز من و شما و بابایی با هم رفتیم شمال محمود آباد حسابی به شما خوش گذشت صبح که چشمت رو باز می کردی با بابایی می رفتی دریا تا ظهر و بعد از ظهر هم به همین صورت و واقعا بهت خوش گذشت
همه ازت عکس می گرفتن با اون مایو قشنگت و همه ازت عکس می گرفتن و تمام دایی ها(پسر جوانهای اطراف ساحل )با هات بازی می کردن و خیلی نترس میدویدی توی دریا و دهنت رو به زور می بستی که آب تو دهانت نره
عزیزم برایت عکس هم می زارم تو وبت
دوستت دارم یه عالمه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی